Eshghe áßádi
- مجموعه: داستانهای خواندنی
مردی دیروقت، خسته و عصبانی از سر کار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود.
- بابا! یک سوال از شما بپرسم؟
- بله حتماً. چه سوال؟
- بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول میگیرید؟
مرد با عصبانیت پاسخ داد : این به تو ربطی نداره. چرا چنین سوالی میپرسی؟

ادامـــــ ه حرفامــ
+شنبه 20 آبان 1391برچسب:, +
1+سعید و فروغ| کــــ-ــآمنـتـــ

زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد : مواظب باش ، مواظب باش ، یه کم بیشتر کره توش بریز….وای خدای من ، خیلی ز ...
زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.

ادامـــــ ه حرفامــ
+شنبه 20 آبان 1391برچسب:, +
1+سعید و فروغ| کــــ-ــآمنـتـــ

lady Rihanna | DESIGNER |